رهبراني كه توانايي داستانگويي داشته باشند، در هدايت كسبوكار خود به سمت موفقيت و همراه كردن گروه، راه آسانتري در پيش دارند.
اگر نگاهي به انواع موجودات در جهان داشته باشيد، متوجه ميشويد كه تنها انسان بدون گونهي مشابه زندگي ميكند. بهبيان ديگر، حيوانات بهترين دوره ديجيتال ماركتينگ همچون گربه، كوسه، پروانه و غيره همگي انواع گوناگوني دارند، اما انسان گونهاي منحصربهفرد محسوب ميشود. دليل اصلي شكل گرفتن گروهي جامع و تنها از انسانها را ميتوان در مهارت آنها در داستانگويي پيدا كرد.
انسانها در طول تاريخ آموختهاند كه با داستانگويي، ايدههاي خود را به اشتراك بگذارند. آنها با همين روش گروههاي بزرگ تشكيل دادهاند و با هم همكاري ميكنند. ميتوان ادعا كرد كه داستانگويي در DNA انسان رخنه كرده است. داستانها به ما امكان ميدهند كه جهان هستي را درك كرده و جايگاه خود را در آن پيدا كنيم. ما با داستانگويي ميتوانيم توجه ديگران را نيز به خودمان، ايدهها و محصولاتمان جلب كنيم.
باتوجهبه تعاريف بالا، داستانگويي را ميتوان مهارتي ذاتي در انسانها ناميد كه براي برقراري ارتباط بهتر، بايد در آن حرفهاي شوند. مهارتي كه درنهايت ميتواند به سود زندگي و كسبوكار آنها تمام شود. مهارت داستانگويي به مديران امكان ميدهد كه كسبوكار خود را سريعتر رشد دهند و پيامهايي با قدرت توسعه و اثرگذاري بيشتر ارسال كنند. درنهايت مخاطباني وفادار خواهند داشت كه اهميت بالايي به محصول و كارشان ميدهند.
داستانها برند را ميسازندبرند اپل هميشه به كاربران و مشتريان وفادار شهرت دارد؛ افرادي كه تنها بهخاطر حس خود، هيچگاه به خريد محصولات رقيب تشويق نميشوند. داستان برند كوپرتينوييها، افرادي خاص را مخاطب قرار داد كه با خلاقيت و تفكرات عجيب، بهدنبال شكستن چارچوبها بودند. آنها كارها را به روش خودشان ديجيتال ماركتينگ انجام ميدادند. هر فردي كه چنين خصوصياتي را در خود ببيند، شايد به برند اپل جذب شود؛ چرا كه محصولات و داستان آنها، به فرد كمك ميكند تا به حقيقت مورد نظر خود نزديك شود.
داستان برند خود را به بهترين نحو تعريف كنيد. درنتيجه مخاطبان صحيح، برند شما را بهعنوان نمادي از شخصيت خودشان و حتي ابزاري براي نشان دادن جنبههاي متنوع آن ميبينند. شعارهايي كه در برند خود به كار ميبريد، بايد با داستان و هويت آن هماهنگي داشته باشد. شعارهايي كه از لايههاي سطحي محصولات (مانند مشخصات فني) فراتر ميروند و حس افراد در زمان استفاده از آنها را هدف قرار ميدهند.
داستانها مشتريان را جذب ميكنندداستانها شما را متمايز ميكنند. هر برندي با داستانگويي ميتواند دليل بهتر بودن را بهجاي گفتن، نمايش دهد. به همين دليل داستان بهعنوان سوخت موشك ارتباطات شناخته ميشود.
داستان خوب، احساسات مشتري را بر ميانگيزدبهترين داستانها آنهايي هستند كه واكنش عميق را در مشتريان به همراه داشته باشند. بهبيانديگر داستان بايد احساسات مشتري را درگير كند. چنين روندي زماني رخ ميدهد كه مخاطب بتواند احساسات مورد نظر را درك كند. آنها بايد توانايي قرار گرفتن در موقعيت شما و درك داستان از ديدگاه شما و شركت را داشته باشند. ماهيت داستان عالي همينگونه است. آنها افراد را دركنار تفكر، به حس كردن وا ميدارند. درنهايت، ارتباطات در لايهاي عميق ايجاد ميشود.
اگر بتوانيد داستاني با توانايي تحريك احساسات مشتريان تعريف كنيد، يك قدم به تشكيل جامعه نزديك خواهيد شد. جامعهاي كه درنهايت مملو از طرفداران دوآتشه ميشود. افرادي كه به هيچوجه حاضر به استفاده از محصولات رقبا نميشوند.
منبع: زوميت